احتمالا هیجان انگیزترین خبر این هفتهی دنیای تکنولوژی، تعبیهی یک سنسور رادار در آخرین مدل تلفن شرکت گوگل بود.
شاید پروژهی “سولی” که باعث میشود گوشی تلفن به محض شناسایی چهره روشن شود، تنها ابزاری برای جلب توجه باشد. از آنجاییکه ما در هر موقعیتی از رایانش استفاده میکنیم، تکنولوژی پشت سنسور بیش از پیش نه فقط در تلفن همراه، بلکه در همهجا حضور دارد.
وقتی کامپیوترها را هر روز در اجسام بیشتری تعبیه میکنیم و مدلهای مختلف تعامل را ارائه می دهیم، یکی از بزرگترین چالشهای پیش روی این کامپیوترها (یا این دستیاران دیجیتال) درک نیت ما است. وقتی من با لپ تاپم تایپ میکنم، کامیپوتر به روشنی میداند که در حال انجام چه کاری هستم و با چه دستگاهی کار میکنم. به آخرین باری فکر کنید که از الکسا یا دستیار صوتی گوگل در محیطی با حضور چند صدای مختلف استفاده کردید. چه اتفاقی افتاد؟ آیا آنها درست کار کردند؟ آیا همان چیزی بود که شما میخواستید؟
حالا تصور کنید که شما در خانه با کامپیوترهای زیادی احاطه شده اید و هر کدام با یک نگاه یا حالت صورت به کار می افتند. چگونه این دستگاهها بدون رابطهای اختصاصی مثل کیبورد یا صفحه لمسی، قصد یا عمل مدنظر شما را بفهمند؟ این همان مشکلی است که با انتقال کامپیوترها از محیط شخصی به محیطهای پیچیده و با نویز اتفاق میافتد.
دستگاههای شخصی یک به یک (یک کامپیوتر در برابر یک انسان) نه تنها منسوخ نمی شوند، بلکه با افزایش کامپیوترهای اطراف و روشهای مختلف تعامل با آنها، بیشتر هم می شوند. پروژه سولی گوگل، یکی از چند پروژهای است که مدلهای جدید تعامل را تجربه میکند. رادار ۶۰ گیگاهرتزی که در یک قطعه از دستگاه “سولی” تعبیه شده، برد کمی دارد اما می تواند حرکات را با دقت میلیمتری و درست تشخیص دهد.
این رادار قابلیتهای اندازهگیری زیادی دارد، مثلا اگر چهرهای در نزدیکی باشد میتواند با شناسایی آن، پردازندهی مربوط به بخش بینایی ماشین را فعال کند. تجربه کاربر در مواجهه با این دستگاه این است که گوشی سریعتر از حالت معمول روشن میشود. شرکت گوگل در هندستهای پیکسل ۴ خود چند ژست صورت برای کنترل اپلیکیشن ها و حجم صدا طراحی کرده است و برخلاف صحنهی معروف فیلم کمدی ” راهنمای مسافران مجازی کهکشان” گوشیهای گوگل میتوانند نیت انسان را به سادگی بفهمند. صحنهای که یکی از شخصیتها خیلی ساکت و بیحرکت در یک اتاق منتظر میماند تا از تغییر اتفاقی ایستگاه رادیویی، با یک حرکت اشتباه جلوگیری کند.
شرکت اپل نیز روی تکنولوژی بیسیم مشابهی ــ”فوق پهن باند” (UWB) سرمایه گذاری کرده و آن را توسعه داده است. هدف اپل از این کار سنجش قصد کاربران است. این تکنولوژی را میتوان برای پرداخت ایمن و دادههای مکانی ریزمحدوده، که پتانسل زیادی برای سرویس ردیابی اپل در پی دارند، مورد استفاده قرار داد. UWB در مقایسه با بلوتوث، برای عملکرد صحیح به برد نزدیکتری نیاز دارد و همین مسئله باعث میشود حملات شنود و تغییر پیام دشوارتر شود.
اما UWB میتواند مانند سولی برای پیادهسازی کاربردهای بیشتری مورد استفاده قرار گیرد و این امر میتواند محیطهای محاسباتی را هوشمندتر کند. همچین دیگر دستگاههایی که چیپهای UWB دارند میتوانند با آیفون ارتباط برقرار کنند. به عنوان مثال وقتی کسی میگوید: “چراغ را روشن کن”، گوشی به نزدیکترین چراغ سیگنال میفرستد تا آن را روشنکند.
اگر چنین ویژگی را با تکنولوژیهای جدیدی مثل تشخیص نگاه ترکیب کنید، میتوانید نزدیک یک دستگاه بایستید، به آن نگاه کنید و با یک حرکت خیلی کوچک و واضح، آن را کنترل کنید.
چنین قابلیتی در مجموعههای تجاری و صنعتی که تعداد بسیار زیادی دستگاه برای کنترل وجود دارد، بسیار کاربردی است.
در حال حاضر دستگاههای شرکت تگزاس، امواج رادیویی ۶۰ گیگاهرتزی را برای اتوماسیون صنعتی معرفی کردهاند که میتواند با استفاده از سیگنالها، رباتها را جهت پیمایش طبقات مختلف کارخانه و بدون آسیب رساندن به انسان هدایت کند. در آینده، انسان میتواند با استفاده از دوربینها، رادار یا امواج UWB در فراکانسهای دیگر که آگاهی نسبت به محیط نزدیک را ارائه میدهند، با کلمات و ژستها (به شکل بصریتری) به رباتها دستور دهد. مثلا انسان میتواند به جای استفاده از دستهی کنترلی برای هدایت ربات، یا برنامه نویسی ربات برای پیمایش یک مسیر، جلوی آن بایستد و کف دستش را به نشانه توقف به او نشان دهد.
به همین دلیل است که سولی و قطعه UWB فوقالعاده هستند. این تکنولوژیها آگاهی نسبت به محیط نزدیک را به گوشیها اضافه میکنند و این ویژگی را در مکانهای دیگر نیز به خدمت میگیرند. ویژگی “نزدیکی” برای یافتن اجسام گمشده بسیار پرکاربرد و برای افزودن سیگنالی دیگر به صداهای تعاملی انسان فوقالعاده است و میتواند برای ارتباط هدفمند و موفق ما با سیستم مفید باشد.
البته اگر بخواهیم این ویژگی به درستی کار کند، میبایست تکنولوژی و پروتکلی استاندارد طراحی کنیم که بتوان آن را در هر چیزی تعبیه کرد. این چالش بعدی استانداردهای بیسیم دنیای اینترنت اشیا است.